آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
در اولین جلسه عمومی گروه تئاتر جوان در سال 94 سرپرست گروه خطاب به کلیه اعضای قدیم و جدید گفت : برای رسیدن به درجات عالی و ماندگاری خود در عرصه هنر صادقانه گام بردارید و هدفی جز کمک به یکدیگر برای پیشرفت نداشته باشید. از جدیدترین و کوچکترین عضو گروه تا قدیمی ترین و بزرگترین عضو گروه همه ارزشمندند و هیچ کس حق ندارد کسی را بی حرمت کند. تمسخر یکدیگر و به بازی گرفتن شخصیت انسانها چه داخل و چه خارج از گروه برای همیشه ممنوع می باشد و فرد خاطی حتما اخراج خواهد شد ...
آقایی با اشاره به اینکه گروه در بخش های مختلف فعالیت سال 94 خود را آغاز می کند، گفت : همه اعضای گروه در رده بندی های مشخص باید کمک کنند تا گروه موفق به اجرای برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت خود بشود. همه شما برای ما ارزش خود را دارید و ما اجازه نمی دهیم اثرات مثبت حضور شما در گروه کمرنگ شود. باید سعی کنید تا در تمامی تولیدات آینده گروه دخالت داشته باشید و هر یک سهم مشخصی برای اجرای آنها به دوش بکشید.
در ادامه سرپرست گروه با اشاره به حواشی بی اساس گفت : حواشی همیشه شما را از اصل رشد و پیشرفت دور خواهد کرد و من در همین جا اعلام می کنم حواشی برای من اصلا ارزشی ندارند و کاملا بی اهمیت می باشند. ما اجازه نخواهیم داد که حواشی به اصل حرکت ما ضربه بزند. تلاش کنید همه هم و غم شما تئاتر باشد. همین ...
در پایان آقایی ضمن تشکر از همراهی کلیه اعضا گفت : افتخارات گذشته مهم نیستند و رفتند تا برای همیشه بایگانی گردند. آنچه مهم است حضور درخشان مجدد شما در عرصه تئاتر است. باید دید از هم اکنون چه چیز تازه ای به میان خواهد آمد. باید رقابت کرد و باید شکست خورد تا پیروز شد و باید در مقابل ناملایمت ها و حق کشی ها ایستاد و در این راستا بزرگ و کوچک تئاتر مهم نیست هر که باشد حق کشی که بشود در مقابلش خواهیم ایستاد حتی اگر بزرگترین باشد. حق گرفتنی است و نباید از حق خودمان بگذریم. پس با قدرت و ایمان و اراده آهنین برای رسیدن به رشد و تعالی درست به میدان وارد شوید که زندگی ما همه میدان رشد و پیشرفت و رقابت برای انسان بودن و انسان ماندن است. امید که اشتباهات دیگران را تکرار نکنیم و آن کنیم که خوبان گفته اند درست است و درست بوده است. حق همره تان و علی یارتان باد ...
سال نومی شود. زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما... کجا ایستاده ایم؟ سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ ...
پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟ ... زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدواریم ...
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند! یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند! یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد! یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش ...
عمری با حسرت و اندوه زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران. باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم . . .
و تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیتان چگونه معنا میشود! من در سال نو آن بهترین را برایتان آرزو میکنم.
سال 93 نیز با تمام خوب و بدش به پایان رسید و ما در روزهای اولیه سال 94 هستیم . امیدوارم خیلی خیلی بهتر از سال 93 برنامه ریزی کنیم تا برداشت بهتری از آن داشته باشیم . البته بدون هدف و چشم انداز مشخص، ما آن چنان درگیر انجام کارهای بی اهمیت روزمره می شویم که در نهایت چیزی جز اینها در ذهن مان جای نمی گیرد. بخاطر همین یکی از مهمترین دلایل شکست آدم ها این است که فراموش می کنند هدف و خواسته نهایی شان چیست و به دنبال چیزی می روند که در همین لحظه دلشان می خواهد! پس بدنبال هدفی واحد و مشخص و با یک برنامه ریزی درست پیش بروید و اجازه ندهید حواشی شما را از هدف اصلی شما دور نگه دارد. همه هم و غم ما رشد درست و اساسی است. پس امسال را باید با تمام وجود وقت بگذاریم تا تفاوت را نشان دهیم و این با اتحاد و یکرنگی و صداقت شکل میگیرد . حتما در سال 1394 نیز ثمره های جدیدی خواهیم داشت که این بار با تغییر و نگاهی جدید و بهتر توسط یک یک ما ممکن است. امید که با هم بتوانیم راه جدیدی برای رشد و بالندگی برگزینیم تا افتخار انگیز باشد . زیرا در سال جدید باز هم تغییر درست و دگرگونی منطقی را دلیل بر رشد و تعالی می دانم که جز این در خلقت او نیز تغییری وجود ندارد . به امید روزهای بهتر ... خبری در راه هست ...
کارگردان نمایش سکوت روشن بعد از اختتامیه جشنواره منطقه ای تئاتر معلولین کویر ضمن تبریک به تیم اجرایی خود گفت : به توانایی روشن دلان عزیز افتخار میکنم . شاید من فقط 4 روز درگیر تمرین این نمایش بودم . اما تلاش درست و همت شما باعث شد تا اتفاقات خوبی بیفتد و باعث افتخار گردید ...
حضور خود را در چنین جشنواره های کم حاشیه و خالصانه را بسیار با ارزش تر میدانم تا حضور در جشنواره های استانی ارشاد با هزاران جو و حاشیه سازی به خاطر رسیدن به چیزی که حقمان نیست . تمام هم و غم من رسیدن به یک تجربه شیرین در کنار بچه های روشن دل بود و هیچ هدفی جز کشف توانایی این عزیزان را نداشتم تا بتوانم شکرگزار خدای متعال باشم . شادی بچه های روشن دل تمام آرزوی من بود و من در پایان به آرزوی خود رسیدم . خوشحالم که بچه ها یکبار هم که شده در کنار یکدیگر پیروزی را با زحمت و تلاش به دست آوردیم و فهمیدیم تلاش و همت مضاعف با هدف و تکنیک درست به نتیجه خواهد رسید .
البته به قول برخی این جشنواره ها ارزش آنچنانی ندارد و این درست است ولی ارزش انسانهایی که پاک و بی آلایش هستند بی نهایت بیشتر از این جشنواره ها می باشد . اینکه با نداشتن خیلی از امتیازات و توانایی های جسمی و روحی و فکری باز هم امیدوار هستند و از تلاش و کوشش دست برنداشته اند . افتخار میکنم که برای چنین افراد متعهد و انسانی خدمت میکنم و تا زمانی که بتوانم در هر زمینه ای کوتاهی نخواهم کرد و مطمئنم افتخارات بیشتری را به دست خواهند آورد . امید که دریچه ای زیبا به سوی انسانیت و جاودانگی باشد که همه چیز در خوبی و انسانیت جاودانه خواهد ماند .
از 4 بهمن قرار است که یزد میزبان جشنواره منطقه ای تئاتر معلولین باشد. از استان یزد هم دو نمایش از شهرستان ابرکوه و میبد در این جشنواره حضور دارد. نمایش سکوت روشن به نویسندگی مینا زارع و کارگردانی محمد جواد آقایی میبدی با همکاری گروه تئاتر جوان و جامعه روشن دلان میبد از 10 دی ماه 93 تمرین خود را آغاز کرد و بعد از 4 روز جهت بازبینی آماده شد ...
در این نمایش جعفر جعفرزاده ، مرتضی زارع ، سعید رضایی ، حسین برزگر ، مهدی امامی ، مهدیه کشاورز ، علی مرادی و ابوالفضل دهقانی ایفای نقش می نمایند . عوامل اجرایی این نمایش نیز به زودی مشخص خواهد شد . کارگردان نمایش در رابطه با این نمایش گفت : چون دیر به من اطلاع دادند و متن هم دیر رسید تمرین این نمایش خیلی خوب نبود . در حالی که متن نمایش نیز دارای ایرادهای بسیاری بود و ما سعی کردیم تا بسیاری از ایرادهای نمایشی متن را رفع نماییم . اما در مجموع هدف ما ایجاد انگیزه در روشن دلان عزیز می باشد و هیچ هدفی جز شادی این عزیزان نداریم . جدای از ایرادهای تکنیکی که به کار وارد است ما می خواهیم این هنر را در این قشر پویا کنیم و به نظر من برای شروع نمایش خوبی را ارائه خواهیم داد . امیدوارم با تلاش بچه ها بتوانیم در جشنواره نیز اجرای خوبی داشته باشیم .
نمایش عکاس از 8 الی 10 آبان به مدت سه شب به اجرا رسید . در این اجرا با توجه به تبلیغات کم صورت گرفته تماشاچی خوبی داشت و حضور هنرمندان تئاتر شهرستان بالاخص استاد سید ناصر امامی میبدی باعث افتخار گردید ...
سرپرست گروه تئاتر جوان ضمن قدردانی از کلیه اعضای تیم اجرایی این نمایش گفت : از همه شما دوستان عزیز که در عرصه پر مشقت تئاتر میبد قدم گذارده اید و خالصانه تلاش میکنید بی نهایت متشکرم . از این جمله پر مشقت حرفها بر می آید که بهتر است برخی را بازگویم تا بهتر متوجه باشید و درست تر قدم بردارید . اول اینکه در این مسیر که شاخص های اندکی وجود دارند که دوستانه به فکر کمک به رشد و اعتلای این هنر زیبا باشند گاهی سد بزرگی در مسیر رشد نیز می شوند که باید از آنها عبور کنیم . دوم اینکه گاهی در همین مسیر دوستانمان را بهتر می شناسیم و می فهمیم که همه ما را به خاطر خودشان می خواستند و نه به خاطر خودمان . پس ما به خاطر هنر قدم بر میداریم . سوم و آخر اینکه در مسیر رشد و اعتلا همیشه مشکلات و سختی ها و مشقت ها وجود داشته و اگر وجود نداشته باشد رسیدن به پیروزی و اعتلا اصلا زیبایی و شیرینی خاص خود را ندارد . سیمرغی ها همه این مطلب را به زیبایی درک می کنند و لازم نمی بینم تا همه مطلب را باز کنم .
در پایان سرپرست گروه گفت : بچه های عزیز حرکت شما قابل تحسین است اما در این مسیر اشتباهاتی مرتکب شدید که دوست دارم آخرین بار باشد و خطاهای هنری ای مرتکب شدید که دوست دارم تجربه شده باشد و باز خودسری هایی کردید که دوست دارم با شناختن حرمت ها مسیر خود را پیدا کنید و اصولی قدم بردارید . هرگز برای رسیدن به اهداف والای هنری خود دوستی ها و صمیمیت ها را زیر سوال نبرید و هیچگاه در این مسیر تکروی نکنید که در پایان جز یاس و ناامیدی نخواهید دید . همیشه در قالب گروهی منسجم محکم گام بردارید و مطمئن باشید اگر اهداف عالی ای در سر داشته باشید و با هم یکی شوید و از منم ها دست بردارید هزاران برابر از سیمرغ بالاتر خواهید رفت و هیچگاه در سیمرغ باقی نخواهید ماند بلکه صدها برابر از سیمرغ هم بیشتر رشد خواهید کرد . به امید فهم درست یکدیگر و نگاه داشتن حرمت یکدیگر و توقعات به جا از یکدیگر تا شاهد اتفاقات زیباتری در عرصه تولید گروه باشیم. کار شما خیلی خیلی نیازمند کمک همه اعضای گروه بود و این نقاط ضعف با کمک همه خیلی کمتر می شد . امید دارم انسانیت و صداقت را محور رشد و اعتلای خود کنیم و بس ... علی یار و نگهدارتان ... یاحق ...
اجرای مجدد و باز تولید آثار موفق نمایشی سالهای گذشته توسط بسیاری از کارگردانهای تئاتر در ماههای اخیر، از جمله اتفاقهای خوبی است که تئاتریها میتوانند با سرمایهگذاری بیشتر و جدی گرفتن بیش از پیش آن، به زنده شدن مقوله مهم رپرتوار در تئاتر ایران به صورت منسجم امیدوار باشند...
اهالی تئاتری میتوانند هر یک به اندازه توان خود با ارایه راهکارهای عملی و اجرایی سهمی در حل مشکلات هنر نمایش داشته باشند. در همین راستا، چند تن از کارگردانان شناخته شده و صاحبسبک تئاتر با تاکید بر اهمیت باز تولید آثار موفق نمایشی و احیاء مقوله تقریبا فراموش شده رپرتوار در تئاتر، و بازتولید آثار خود به مرور ، توانستند فرآیند رپرتوار را که به عقیده بسیاری برای گروههای نمایشی همچون واکسن ماندگاری عمل میکند را به گونهای در بین فعالان عرصه تئاتر جا انداخته تا جاییکه حتی کارگردانانی که زمانی به بهانه کم بودن تعداد سالنهای نمایش از مخالفان سرسخت باز تولید آثار نمایشی بودند، امروز خود دست به بازتولید آثار نمایشی موفق خود میزنند.
البته در این سالها فعالیتهای مقطعی و کوتاه مدتی در این زمینه شده مانند برگزاری نخستین رپرتوار نمایشنامهخوانی و اجراخوانی "سوگنامهها و سوگچامهها" در تماشاخانه ماه حوزه هنری، برگزاری رپرتوار تئاتر کودک و نوجوان در تهران، برگزاری رپرتوار اجراهای برگزیده تئاتر دانشگاهی در تالار مولوی، برگزاری جشنواره رپرتوار تئاتر خیابانی، رپرتوار تئاتر شورایی با اجرای هشت نمایش خیابانی به همت خانه تئاتر دانشگاهی، جشنواره رپرتوار مركز هنرهای نمایشی صدا، رپرتوار تئاتر مقاومت، رپرتوار نمایشنامه خوانی تالار حافظ، رپرتوآر مونولوگهای گروه تئاتر لیو در تئاتر شهر و... انجام شده است اما آنچه بر کسی پوشیده نیست، اما در این میان سهم بهروز غریبپور، محمد یعقوبی و کوروش نریمانی بیش از دیگران است.
رپرتوار اپراهای عروسکی "مولوی"، "لیلی و مجنون" و "حافظ" در تالار فردوسی توسط بهروز غریب پور، باز تولید نمایشهای "زمستان 66"، "خشکسالی و دروغ" توسط محمد یعقوبی، باز تولید نمایشهای "دن کامیلو" و "جن گیر" توسط کوروش نریمانی و اجرای مجدد نمایشهای "دو لیتر در دو لیتر صلح" حمیدرضا آذرنگ، "نویسنده مرده است" آرش عباسی، "شکلک" کیومث مرادی، "فاوست" حمیدرضا نعیمی و... والبته موفقیت تمام این باز تولیدها در جذب مخاطب دلیل دیگری است که تئاتریها باید از آن به بهترین شکل بهره ببرند.
رپرتوار؛ نانی که دور ریز ندارد
بهروز غریبپور، نمایشنامهنویس و کارگردان مطرح تئاتر، که مدتی است رپرتورار سه اپرای عروسکی "مولوی"، "حافظ" و "لیلی و مجنون" خود را در تالار فردوسی اجرا میکند، معتقد است؛ اجرای رپرتوار مانند تولد فرزندان من است و رپرتوار برای من مانند یك عیدی و جشن بزرگ است.
غریبپور با تعریف واژه رپرتوار و این كه چه تاثیراتی را میتواند بر بدنه تئاتر كشور بگذارد، گفت: رپرتوار یك پدیده جهانی است و در ارتباط با گروههای حرفهای شكل میگیرد و در واقع به معنی تكرار تولیدات بر اساس مقتضیات و استقبال تماشاگران است به خصوص در تولید آثاری كه قابلیت ارائه در طول زمانهای طولانی را داشته باشد. به همین دلیل در جدول زمانی اپراها بخش زیادی به رپرتوآر اختصاص دارد و این موضوع باعث میشود كه آثار تئاتری به صورت مقطعی تولید نشوند.
سرپرست گروه تئاتر عروسكی آران ادامه داد: دنیای سرمایهداری این پدیده را به صنعت - هنر تبدیل كرده است و هیچ اثری تولید نمیشود مگر اینكه افراد بیشتری آن را ببینند و سرمایه آن باز گردد اما در كشور ما معمولا میلیونها تومان برای تولید لباس آثار نمایشی هزینه میشود كه به دلیل عدم تكرار از بین میرود.
او در اینباره تصریح کرد: مسئله مهم در رپرتوار این است كه رپرتوار اول باید پدیدآورنده یك گروه ثابت باشد و بعد باید محل تمرین ثابتی داشته باشد و در مرحله بعد انتخاب آثاری است كه قابل تكرار باشد. نكته بعدی در خصوص رپرتوار این است كه اجرای آثار بر اساس تقاضا در شهر، كشور و یا سایر كشورها باشد و مسئله بعدی برقراری طول نمایش است كه یك عده تقاضا وجود داشته باشد تا نمایش را در آن شهر و یا كشور خودمان نشان دهیم و این باعث میشود ظرفیتهای تئاتری كشور نمایان شود.
کارگردان نمایش "بینوایان"، رپرتوار را نانی توصیف کرد که دور ریز ندارد و افزود: تربیت نیرو، تربیت مخاطب، از بین نرفتن بودجهای که برای اثر سرمایهگذاری شده و در واقع رشد کمی و کیفی آن اثر، از فواید رپرتوار است.
غریبپور گفت: وقتی یک اثر توسط کارگردانی در شرایطی کار میشود، با رپرتوار شروع میکند به ادامه حیات و میتواند ضعفهاش از بین ببرد و قدرت پیدا کند. وقتی هنرمند نمایشی را برای اجرای کوتاه مدت تولید کند، قوام و دوام ندارد؛ مثل سرکه و میوه یا هر چیزی که نیازمند زمان است که به نقطه و زمان پختگی برسد. بنابراین یک اثر وقتی در طولانیمدت اجرا میشود، نیروهایش حرفهایتر میشوند، کارگردان تسلط بیشتری پیدا میکند، مخاطب تربیت میشود و اثری را که ممکن بود شش سال پیش نفهمد، اکنون به خوبی متوجه میشود. بنابراین رشد درون گروهی، رشد مخاطب و دور نریختن بودجهای که برای کار شده، سه امتیاز اصلی رپرتوار است.
شایستهسالاری؛ نتیجه حداقلی رپرتوار
محمد یعقوبی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر بعد از بازتولید موفق "زمستان66" و "خشکسالی و دروغ" این روزها مشغول تمرین نمایش "دل سگ" است تا بعد از 14 سال آن را تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد، او درباره رپرتوار و اهمیت وجود آن برای ادامه حیات تئاتر گفت: تئاتر برخلاف سینما یک هنر تکثیرشونده نیست. شما فیلمی میسازید و آن فیلم همیشه هست. تکثیر میشود. جز در موارد استثنایی دیگر نیازی به ساخت دوباره آن نیست. ولی وقتی تئاتری اجرا میشود و جایش را به تئاتری دیگر میدهد دیگر آن تئاتر وجود ندارد، فیلمی هم که از آن میماند بیشتر یک سند است، خود تئاتر نیست، تصویر تئاتر است چون تئاتر هنری زنده است. بنابراین اهمیت رپرتوار این است که وقتی نمایشی ارزش بازتولید دارد با اجرای دوبارهی آن این امکان را فراهم میکنیم که نسلهای مختلف هم آن را ببینند و برای همین است که عموم افراد یا دستکم هر کس که اندکی با تئاتر آشنا باشد نمایشنامهی "داییوانیا" یا "هملت" را میشناسد چون این متنها بارها توسط افراد مختلف اجرا شدهاند. اتفاقا زمانی که من بازتولید کارهایم را شروع کردم مخالفانم دو دسته بودند، برخی با هرگونه بازتولید مخالف بودند برخی میگفتند اگر کسی دیگر کارهایم را کارگردانی کند اشکال ندارد. نظر دسته دوم مضحکتر از نظر دسته اول بود. این به خودم مربوط است که بخواهم خودم دوباره نمایشنامههایم را اجرا کنم یا بدهم به دیگری. وقتی میبینم کارم هنوز میتواند تماشاگر را به سالن بکشاند چرا باید منتظر بنشینم تا شاید یکی پیدا شود و بخواهد نمایشنامههایم را اجرا کند؟ در ضمن تا اهمیت بازتولید نمایشنامههای ایرانی را جا نیندازیم مطمئن نیستم هرگز دیگران سراغ اجرای دوباره نمایشنامهها ایرانی بروند. وگرنه تا پیش از این بازتولید به رفتاری جاافتاده در تئاتر ما تبدیل شده بود.
او در اینباره افزود: کاری که رپرتوار میکند بازتولید آثار ماندگار نمایشی برای کسانی است که آن را ندیدهاند یا میخواهند دوباره و چندباره ببینند. گرچه هنوز حتی هواداران بازتولید موافق اجرای دوبارهی آثار هر پنج سال یا ده سال یکبار هستند ولی به گمان من اگر نمایشی قابلیت این را داشته باشد که هر سال اجرا شود چرا اجرا نشود؟ فقط به این دلیل که سالن کم داریم؟ دلیل خوبی نیست. بهعنوان نمونه، همیشه گفتم بازهم میگویم که من مطمئنم نمایشنامهی "مرگ یزدگرد" و یا "ندبه" بهرام بیضایی حتی اگر هر سال اجرا شود باز تماشاگر دارد، پس باید هر سال اجرا شود. میدانید که برخی دشمن باید و نباید هستند و من در حرفم واژهی باید را به کار بردم. البته که منظورم این نیست آدمها وادار شوند "مرگ یزدگرد" یا "ندبه" را کار کنند. ولی باید بله باید این آزادی و اختیار برای کارگردانان فراهم باشد که اگر خواستند هر سال "مرگ یزدگرد" کار کنند نگران نباشند که چون فلان کارگردان سال پیشتر آن را کارکرده است کسی آن را نخواهند دید و شنید. بنابراین در پسِ پشت حرف من دربارهی مقوله رپرتوار این نکته وجود دارد که آثاری هستند که چه برخی خوششان بیاید چه بدشان بیاید میراث ادبیات نمایشی ایران هستند و اگر تاکنون جایی برای شناسایی و حفاظت از این میراث وجود نداشته و هنوز هم ندارد پس این خود هنرمندان هستند که باید با بازتولید آنها به داد این میراث برسند. این نکته را هم اضافه کنم که رپرتوار صرفنظر از توجهی که در آن به میراث ادبیات نمایشی ایران میشود باعث حرفهایتر شدن تئاتر و نمایشنامهنویسی هم میشود. نمایشنامهنویس میتواند با این اعتماد بنویسد که اگر نمایشنامهاش ارزشمند باشد بارها و بارها اجرا خواهد شد. کارگردان نمایشنامهای را برای اجرا انتخاب میکند که ارزش بارها و بارها دیدهشدن داشته باشد و بهگونهای کارگردانی میکند که ارزش اجراهای فراوان آن محرز شود. بازیگران با این امید بازی میکنند که اگر کارشان دیدنی باشد روزها و شاید سالها اجراش خواهند کرد. از هر بازیگری که سرش به تنش بیارزد اگر بپرسید خواهد گفت سی روز اجرا برای اینکه بتواند نقش را از آن خود کند کم است. بازیگر در طی روزهای فراوان اجرا و در ارتباط با تماشاگر تازه میفهمد چه کرده است. به گمانم پل اسکافیلد بود که در نقش "سرتامس مور" در نمایش "مردی برای تمام فصول" سالها در تئاتر بازی کرد و سرانجام در فیلم زینهمان از همین نمایش بازی کرد و جایزهی اسکار گرفت. شک ندارم جایزهاش را مدیون مهارتش در آن نقش بود و مهارتش حاصل بارها و سالها بازی در آن نمایش بود. هر کشور دیگری که ما چشم به تئاترشان داریم و فکر میکنیم که تئاترشان حرفهای است حتما رپرتوار به صورت جدی در آنجا وجود دارد. و حالا بازتولید نمایشنامههای ایرانی باعث از بین رفتن ترس تاریخی کارگردانهای ایرانی از توان بِالقوهی نمایشنامههای ایرانی برای باز اجرا خواهد شد. اگر این روند بازتولید نمایشهای ایرانی که در آغاز راه است ادامه پیدا کند، من مطمئنم که کارگردانهای فرنگیکار ما هم متوجه قابلیت متنهای ایرانی برای اجرای مجدد آنها میشوند. حتی ممکن است بعضی بگویند که این بازتولید در حال حاضر مُد شده، که من میگویم چه خوب که مد شده. هر چه که مد شود لزوما بد نیست. این مُد به نفع تئاتر ایران است.
یعقوبی رپرتوار را راهی برای عزت نفس تئاتر ایران، برای احیای غرور ملی و تئاتر ایرانی دانست و گفت: نتیجه حداقلی رپرتوار، شایستهسالاری در بخش نمایشنامههای ایرانی است.
رپرتوار؛ نشانگر سیر تکاملی و خلاقیت گروههای تئاتری
کورش نریمانی، نمایشنامهنویس و کارگردان نیز که بازتولید موفق نمایشهای "جنگیر" و "دن کامیلو" را در کارنامه هنری خود دارد؛ با رد این ادعا که بعضی باز تولید را دلیل بر عدم توانایی اثر جدید میدانند، گفت: رپرتوار در دنیا رایج است مانند یک نمایشگاه سالانه و به این دلیل برگزار میشود که تئاتر تکرار شدنی نیست اما تماشاگران آن مدام در حال بیشتر شدن هستند؛ یعنی همیشه نسل جدیدی به تماشاگران اضافه میشوند که آثار قبلی را ندیدهاند پس اگر یک گروه تئاتری موفق باشد نیاز دارد تا بر کارهای قدیمیاش سرمایهگذاری و با رویکردی تازه با تماشاگران جدید و حتی قدیمیاش ارتباط برقرار کند. رپرتوار میتواند نشانگر سیر تکاملی و خلاقیت یک گروه باشد.
نریمانی عدم شناخت مدیران از مقوله رپرتوار را یکی از مشکلات پیش روی تئاتریها دانست و گفت: مشکل اینجاست که مدیران ما مدام در حال تغییر هستند و همینکه کمی با تئاتر آشنا میشوند، تغییر میکنند. در این وضعیت نهتنها رپرتوار که هر واژه دیگری در تئاتر معنا و مفهوم خود را از دست میدهد. به هر حال رپرتوار راهی است تا یک گروه همواره روی صحنه و منسجم باشد. چون تئاتر برخلاف سینما میراست در همه جای دنیا که سالنهای خصوصی وجود دارد، مدیران سالن از آثار پرتماشاگر استقبال میکنند چون برایشان درآمد دارد. رپرتوار راهکاری برای اجرای دوباره نمایشهای پرمخاطب است.
نویسنده نمایش خداحافظ عشق من در جملاتی کوتاه و زیبا از نوع نگاه و نگارش متن این نمایش سخن گفت . در این نمایش که بهانه ای حاصل می شود که با هم بودن را حس کرد و زمزمه هایی هست به آنهایی که دوستشان دارید و بی بهانه می گویید دوستت دارم . باید بگویید چون در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان . بگویید چون گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست شما بگویید ، حتی اگر نشنوند ...
خداحافظ عشق من می خواهد بگوید که در گیرو دار زندگی ، فراوان پیش می آید که با هم در گیر شویم ولی بکوشیم فراوان پیش بیاید که از هم دلگیر بشویم . دیروز ، تاریخچه . امروز زندگیست و فردا معماست . آنچه زیباست تلاش برای ادامه این زندگی است . پس بیاییم عشق و محبت را از یکدیگر پنهان نکنیم ، شاید دیگر فردایی نباشد . تمام زیبایی های بهار از خاک است . خاکی که بی هیچ چشمداشتی ریشه گلها و سبزه ها و درختان را در خود حفظ می کند تا از گزندهای زمستانی در امان باشند . پس می گوییم : بیایید خاک باشیم ...
خاک باشیم تا بی چشمداشت ، امین و بی بهانه بخشنده و زندگی بخش باشیم . خاک باشیم و برف ناملایمات روزگار و آدمها را فرو خوریم و با آفتاب صبرمان برفهای کدورت را فرو خوریم تا ریشه دوستی هامون در بهار عشق ورزیدن ها ، جانی دوباره بگیرند و گلهای با هم بودن برویانیم . خاک باشیم تا سیلی رگبارها و تگرگهای نامهربانی های دیگران را به دل نگیریم و اگر ساقه دوستی ها شکست ، نگذاریم ریشه ای خشک شود . خاک باشیم تا ردپای زشت فصل زمستان و گل آلود زندگی را با بارانهای نوازشگر بهاری بشوییم . خاک باشیم تا به هنگام سرمای تنهایی آدمها مکانی گرم برایشان فراهم کنیم و در تابستان گرم بی عاطفگی جرعه ای آب سرد مهربانی را به ریشه جانشان هدیه دهیم . هر چند که در گذر زمان چاره ای جز گذر نداریم و باید بگوییم خداحافظ عشق من ...
به گزارش از روابط عمومی گروه تئاتر آئینه، نمایش داستان لطیف به نویسندگی ایرج طهماسب و کارگردانی مجید زارعی از 2 الی 7 اردیبهشت اجرا می شود . همچنین در روز دوشنبه 8 اردیبهشت شاهد وورک شاپی با حضور استاد سید ناصر امامی میبدی خواهیم بود ... + تصویر پوستر مربوطه
سرپرست گروه تئاتر جوان تجربه جدید مجید زارعی را به عنوان شاگرد سابق خود تبریک گفت و اعلام کرد : مشتاقانه منتظر کارهای بهتر و زیباتر از این کارگردان نوپا هستم و در این زمینه از هیچ کمکی دریغ نخواهم کرد . در ادامه آقایی افزود : از کلیه اعضای گروه تئاتر جوان و دیگر گروه هایی که در تعامل هستیم خواستار دیدن و حمایت از آثار این هنرمندان هستم و مطمئن باشید به جز با حمایت و کمک به یکدیگر و ارزش گذاشتن به کارهای یکدیگر تئاتر میبد رشدی نخواهد کرد .
آقایی از دعوت گروه مذکور جهت بازدید از این اثر تشکر کرد و گفت : وظیفه میدانم تا آثار هنرمندان که ارزش قائل شدند را از نزدیک ببینم و یاد بگیرم و مطمئنا نقد و انتقادات خود را به سمع و نظر همه خواهم رساند همچنان که دوست دارم از نقد و انتقادهای همه بشنوم چه خوب و چه بد . مدرک محکمی بر تحمل نقدها نظراتی که در همین سایت به هیچ عنوان حذف نمی شود مگر اینکه از الفاظ رکیک استفاده شده باشد . از هنرمندان همین گروه اجرایی نیز می خواهم که نقدها را خوب بخوانند و در صورت لازم به کار ببندند اما هیچ نقدی را رد نکنند .
در پایان آقایی گفت : خدا را شکر که این اجرا بهانه ای حاصل کرد که برخی از حرفهای دلم را بزنم . حس کردم شاید اندکی دلخوری در برخی از هنرمندان گروه اجرایی و برخی از گروه های دیگر و حتی اعضای گروه خودم وجود داشته باشد . بنده در همین جا از همه عذرخواهی می کنم و اشتباه و خطا و گنای بنده را ببخشید تا آمرزیده گردم . دوست ندارم کدورتی به دل گرفته باشید که خدا می داند یا ندانسته بوده یا از سر دلسوزی برای رشد ... شاید کمتر بتوانیم از این به بعد همدیگر را ببینیم پس به خاطر این مشکلات نا چیز آزرده نباشید و اگر کوهی از ناراحتی است به شخصه بگویید تا با تمام وجود جانثارتان گردم تا راضی گردید . اینها شاید غزلی باشد برای هجرتی طولانی پس مرا حلال کنید که دیری است در راهم و در پس این معرکه ها بدانید که خبری در راه است .
سرپرست گروه تئاتر جوان غزل خداحافظی خود را خواند و آخرین نامه خود را با عنوان خداحافظ عشق من نگارش کرد ...
خداحافظ عشق من برای هجرتی است که ناگزیر رخ می دهد و تمام اهداف آن برای رسیدن به اثبات حضور انسانهایی است که با خودخواهی خود تنها منافع خود را ایجاد می نمایند و دیگران را در کرسی های انتظار می گذارند تا نوبتشان بشود و یا همین افراد را پله های ترقی خود می گذارند. این کار انتقاد شدیدی به سیستم کنونی کشور دارد و از اعماق خانواده ها تا بطن جامعه را مورد نقد و تحلیل قرار می دهد . آقایی این غزل خداحافظی را با کمک و مشاوره یکی از بهترین نویسندگان مرکز نگارش نموده است و حدود سه ماه میبد را به قصد تکمیل این کار ترک خواهد گفت .
آقایی در رابطه با پروژه نمایشی که ناقص ماند از جمله کدو گروگ ، تا آخرین نفس ... گفت که شرمنده ام ، همین . باید بگویم شرمنده ام که در بین افراد دورو دورنگ و پلیدی حضور دارم که ظاهری دوست و در پشت پرده دشمند و دکور و تمام امکانات که میلیونها هزینه برداشت با خاک یکسان کردند . متاسفم که چنین مسئولین و هنرمندانی را داریم و از خداوند جزا و عقوبت به حق و بجا را برایشان آرزمندم . چنان که خداوند می فرماید در همین دنیا عقوبت کاشته ها و کرده هایمان را باید برداشت کنیم . امید به برداشتی که منجر به روشن شدن و آگاه شدن دوستان در رابطه با ظلمی که کرده اند بشود . یا حق ...